همونطور که مستحضرید الان قیمت بشکه از خود نفت
گرونتره! بر این اساس قراره از این به بعد تو ظرف یکبار مصرف نفت رو صادر
کنیم و اگه همینطور پیش بره کشورهای خواهان نفت باید با خودشون قابلمه
بیارن!
زن به شوهرش میگه : تو هندوستان یک زن رو به قیمت یک
گوسفند فروختند.. به نظر تو این بی انصافی نیست؟؟؟ شوهره میگه : نه اگه زن
خوبی باشه می ارزه...
سکته چیست؟!
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
.
سکته
حال من بدبخت بود که وقتی بعد از یه نصف روز تلاش یه قابلمه لوبیا پلو
پختم اونم با ته دیگ سیب زمینی زعفرونی رفتم تلفن جواب بدم برگشتم دیدم
نامرد دوستام همه ته دیگ خوردن برای منم هیچی نذاشتن
این جا بازداشتگاهه قرار ببرنم زندان تا تاریخ اعدام مشخص بشه
زدم همشون کشتم ولی کاملا ارزششو داشت
عاشقتم ته دیگ سیب زمینی
آیامیدانیدکه ایده اولیه فیسبوک و وایبروشبکه های اجتماعی از ایرانیان دزدیده شده است؟
..
.
.
.
.
ایرانیان
ازدیرباز احساسات وافکارخودرابرروی دیوارتوالت های عمومی بادیگران به
اشتراک میگذاشتند ، هرچندلایک نمیخورد!! ،اماکامنتهای زیادی داشت !
خو جوک ندارم حال سرچم ندارم پ لایک
مرد: زن! تو چرا رفتی باز سه دست لباس نو خریدی، آخه نمی گی من از کجا پولشو بیارم؟
زن: عزیزم، می دونی من اصلاً آدم فضولی نیستم!
اینم ی جوک واس شما واس نظر تو بقیه سایتا استفاده کن
منم ته دیگ خییییییییییلی دوست دارم
کدوم خر دوست نداره من واسش میمیرم
مونای عزیز سلام
یه نظر بدم ناراحت نمیشی؟
فونت مطالبت خیلی ریزه . میشه درشتش کنی که آدم ازشون نگذره و حوصله کنه همه رو بخونه؟
چشم عزیزم حتما چرا ناراحت بشم نظر شماست دیگه
خیلی جوک بلدیا مناخانم
خنده:
پس چی فک کردی?
زن حاجی برای سومین بار بود که تو حموم تا لباساشو در میاره
زنگ خونشونو میزنن.
اولین بار گدا،دومین بار پستچی و سومین بار....!
یواشکی از پنجره ی حموم بیرونو نگاه میکنه و میبینه حسن آقا که هر دو چشمش کوره پشت دره.
خیالش راحت میشه که دیگه احتیاجی به لباس پوشیدن نداره.
لخت میره درو باز می کنه و میبینه حسن آقا یه جعبه شیرینی گرفته.
میارتش تو خونه، یه چایی براش میاره و لخت میشینه روبروش.
میگه چی شده یاد ما افتادی حسن آقا؟ شیرینی واسه چیه؟ خبریه؟
حسن آقا میگه: والا هفته پیش چشمامو عمل کردم گفتم شیرینی بگیرم خدمت برسم...
ازاد بونی کوبانی پیروز بیت

دوای چنیکو هاتگی حر امه؟
حر نااهاتی خاستر بو
آره ته دیگ سیب زمینی رو خوب اومدی
خخخخخخخخخخخخخ راس میگی
خوشی یعنی یهویی نگاش کنی ببینی اونم داشته به تو نگاه میکرده.
خوشی یعنی اون لحظه که میفهمی عاشق شدی
خوشی یعنی وقتی یه فسقلی انگشتتو میگیره
خوشی یعنی کش و قوس بعد از بیدار شدن
خوشی یعنی یه داداش که همیشه همراهته
خوشی یعنی وقتی مامانت یه بشقاب میوه پوست گرفته میذاره جلوت
خوشی یعنی نتونی جلوی خندتو بگیری
خوشی یعنی یه قلک سنگین
خوشی یعنی به سیب زمینی سرخ کرده ناخونک بزنی
خوشی یعنی اینقدر بخندی که دلت درد بگیره ...
ای واسه ناخونک ب سیب زمینی.
- از نظر هندوانه تمام انسان ها چاقوکش هستن.
یه وقتایی انقد به آدم میگن :
تو باید محکم باشی ، تو باید محکم باشی :||
که احساس میخ طویلگی به آدم دس میده !!
والا چی بگم
وستم زنگ زده خونمون مادر بزرگم گوشی رو برداشته
در حالیکه گوشی دم دهنشه از من میپرسه بگم هستی یا نیستی؟!!!
من :|
مادربزرگمم همچنان منتظر جواب من! :|
وااااااااااااای
اعصاب ادمو خورد میکنه
لذتی که توی باز و بسته کردن درِ باتریِ کنترل تلویزیون

خخخخخخخخخخخخخ
موقعِ تماشای تلویزیون هست،
توی تماشای خود تلویزیون نیست!
.
پست جدید گذاشتم که!...
اومدم که!...
شاید نظرم نیومده