P: :) ;)

P: :) ;)

P: :) ;)

P: :) ;)

ﻣﻮﺭﺩ ﺩﺍﺷﺘﯿﻢ پسره رفته خواستگاری بعد با اجازه ی عروس و داماد ،خانواده هاشون رفتن تو اتاق با هم آشنا بشن

نابینا و گیلاس

نابینا: مگر شرط نکردیم از گیلاسهای این سبد یکی یکی بخوریم ؟

بینا : آره
نابینا : پس تو با چه عُذری سه تا سه تا می خوری ؟
بینا : تو واقعا' نابینایی ؟!
نابینا : مادرزاد!
بینا : پس چطور فهمیدی من سه تا سه تا می خورم ؟!
نابینا : واسه این که من دو تا دو تا می خورم و تو معترض نمی شی :دی









هی نگید هوا دو‌ نفرس
هوا سه نفرس
منم‌ ببرید :|
قل میدم یه گوشه بشینم فقط ‌نگاه کنم :))










یکی از آرزوهام اینه که دوربین عکاسیم با آینه ی خونمون به توافق برسن که من دقیقا چه شکلیم










داشتیم وسایل انباری رو مرتب می کردیم، مامانم یه مداد رنگی ۲۴ رنگِ قاب فلزی از تو یه کارتن در آورد.
زد زیر خنده گفت: می دونی چیه؟
گفتم: نه!
گفت: این رو خریده بودم هر وقت معدلت ۲۰ شد، بهت بدم، ولی حیف که نشد.










سر چهار راه دختر بچه گفت:ازم گل میخری؟
منم مثل تو فیلما یه پنج تومنی دادم گفتم همشو بده
.

.
.
..
دختره گفت:گوه نخور بابا شاخه ای شیش تومنه!


نظرات 4 + ارسال نظر
foollovely یکشنبه 10 اسفند 1393 ساعت 21:42 http://justcalm.blogfa.com

دوس داشتم عصبانی باشم

باش عشقم هر جور میلته

foollovely یکشنبه 10 اسفند 1393 ساعت 20:28 http://justcalm.blogfa.com

عالی بود

چرا عصبانی؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

mehdi یکشنبه 10 اسفند 1393 ساعت 14:41 http://jok2jok2014.blogsky.com

آخرشم از مداد رنگی استفاده نکردی؟

خوب نداد بهم تا ازش استفاده کنم

عشق باران شنبه 9 اسفند 1393 ساعت 22:39 http://baran2998.blogfa.com

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد